+93-747-159-153 — pphs1394@gmail.com
photo_2021-04-15_10-45-07

حس بزرگ شدن

April 15, 2021

۱۷ سال از عمرم می گذرد. شاد بودن، لج باز بودن، سرکش بودن، شوخ بودن و از همه مهم تر بی خیال بودن جزو خصوصیات برجسته زندگی ام بود. حسرت خندیدن هایی از عمق دلم را خیلی ها داشتند. بودن و نبودن کسی برایم مهم نبود. خودم بودم و برای خودم زندگی می کردم. عشق پدیده بی معنا و ناپسندی برایم بود؛ گرچند باور دارم گاهی می شود با یک نگاه، با یک لبخند، رنگ زندگیت تیره تر شود و صورت زندگی، چیز متفاوت تری باشد.

در بهار سال ۱۳۹۵، درست پنج سال پیش از امروز، وارد لیسه پگاه شدم. پگاه آغاز روز، آغاز زندگی. با آنکه هنوز بیشتر از یک سال از آغاز فعالیت پگاه نمی گذشت، اما تعریف های زیادی از آن به گوشم رسیده بود. در اوج بی خیالی، این تعریف ها و نیز تشویق خانواده ام مرا وادار کرد به جمع خانواده پگاه بپیوندم. آن زمان پگاه از نظر تعداد افراد، یک خانواده کوچک تر بود؛ گرچند از نظر طرح و برنامه شکوه و بزرگی اش برای همه روشن بود.

دیدن سخت کوشی استاد حفیظ الله ابرم و جدی گرفتن درس ها توسط معلمان برایم واقعیت تازه بود و نه تنها برای من که برای بسیاری های دیگر جای تعجب داشت؛ یعنی می دیدم هنوز انسانیت در این سرزمین زنده است و قلب های زیادی برای آبادی و بهبودی این کشور، می طپد. حرف های استاد حفیظ امیدی برخاستن بعد از شکست می داد: هر موفقیت معمولاً با شکست هایی همراه است. تلاش کنید شکست های تان را سکویی برای موفقیت های آینده خود بسازید.

اکنون پنج سال از ورودم به پگاه می گذرد. در طی این پنج سال، نه تنها من که صدها دختر و پسر دیگر خیلی چیزها را از پگاه آموختیم. چیزهایی که نمی توان بر زبان آورد و یا با اعداد برشمرد. پگاه برای ما زندگی را آموخت و اینکه چگونه جایگاه خود را در میان این جامعه دریابیم. من حرف هایی را که یک روز، در یک عصر، احتمالاً ساعت ۳ بعد از ظهر، از استاد نجیب سروش شنیدم هرگز فراموش نمی کنم. درست در زمانی که سایه یأس و ناامیدی سراپای وجودم را فرا گرفته بود و همه چیز داشت در مقابلم رنگ می باخت، این سخنان مسیر زندگیم را تغییر داد؛ آن هم نه یک تغییر کوچک که تغییر خیلی بزرگ و حیاتی. متأسفانه در آن روزها روابط من با پدر و مادرم خوب نبود. خیلی کم، آن هم از روی ناچاری با هم صحبت می کردیم. این وضعیت به شدت روی روحیه و افکارم تأثیر مانده بود و مرا دچار یأس و ناامیدی ساخته بود. قبل از آن هم وضعیت درسی ام خوب نبود، اما این وضعیت بیشتر سبب افت درسی ام شده بود. مطمینم پدر و مادرم بیشتر از من ناراحت و درمانده بودند؛ اما کاری نمی توانستند انجام دهند.

در یکی از همین روزها، استاد نجیب از من پرسید چرا افسرده و ناراحتی؟ تو که خیلی شاد و بی خیال بودی؟ پاسخی نداشتم؛ بهانه مریضی و امثال آن را پیش کشیدم. استاد نجیب نپذیرفت و از من خواست بیشتر همراهش صحبت کنم. من بارها دیده و شنیده بودم که استاد حفیظ و برخی معلمان دیگر همراه دانش آموزانی که مثل من دچار مشکل می شدند، صحبت می کردند و تلاش می کردند آنها را کمک و راهنمایی کنند. به همین خاطر، عصر آن روز به دفتر استاد نجیب رفتم و مشکلم را گفتم. او پرسید و من پاسخ دادم. بعد از صحبت های طولانی، استاد نجیب پیشنهاد کرد همراه پدر و مادرم صحبت کنم؛ چون از دید او، مشکل بیشتر از من بود نه از پدر و مادرم. گرچند پذیرفتنش در اول برایم سخت بود، اما استاد نجیب حرف هایی گفت که من پاسخی برای آن نداشتم. او از اهمیت حمایت پدر و مادرم گفت، از آینده ام و از نقشی که خودم در ساختن آن دارم، سخن گفت. این صحبت باعث شد امروز اجتماعی تر شوم. سخنان مادرم برایم بامفهوم تر شود و رفتارهای پدرم قابل درک. این گفتگو باعث شد رازهایم را، گفتنی هایم را برای مادرم بازگو کنم و مادرم نیز آنها را شنید و قبول کرد. واقعاً سپاس گذار استاد نجیب هستم.

قر نتین ناخواسته سال ۱۳۹۹ بهانه ای برای فکر کردن بیشتر به زندگیم شد. با آمدن خیلی ها در زندگیم قوی تر شدم و با رفتن برخی های دیگر شکست ناپذیرتر. در مدت پنج ماه قرنتین، من فرصت یافتم بیشتر به خودم، آینده ام و به آرزوهای زندگیم فکر کنم و نکته های بیشتر و بزرگ تری بیاموزم.

امسال من در صنف دوازدهم رسیده ام. صنف دوازدهم من با یک قرن جدید آغاز شد. این تحول، حس بزرگی بیشتری به من خلق کرد و من فکر می کنم به معنای واقعی، بزگ تر شده ام. دیگر دغدغه های زندگیم، مقایسه کردن خودم با دیگران نیست. من به مرحله ای رسیده ام که می خواهم به مسایل بزرگ تری فکر کنم، به آینده ام، به درس هایم و به سرنوشتم فکر کنم. من خودم را با خودم و گذشته ام مقایسه می کنم، نه با افراد دیگر. می خواهم کسی باشم که زندگیش را با دستان و تصمیم خود می سازد و برای آینده و سرنوشتش خود، فکر می کند، تصمیم می گیرد و عمل می کند. من بزرگ شده ام!!

فاطمه عالمی، صنف دوازدهم

0 0 votes
Article Rating
Subscribe
Notify of
guest
0 Comments
Inline Feedbacks
View all comments
0
Would love your thoughts, please comment.x
()
x